100 متن کوتاه صبح ۱۴۰۳ جدید 2024

روزتون پر از نور خدا
روزتون پر از ارامش

روزتون پر از شادى و لبخند
روزتون پر از عشق و نشاط
و هر روزتون پر از نور امید

گلدانِ گلِ شکفته برمیز! سلام
فنجانِ طلاییِ عسل ریز، سلام
به به چه هوایی، چه نسیمی،ای جان
ای صبح بهاریِ دل انگیز! سلام

تمام خنده‌هایم را نذر کرده‌ام تا ...

تو همان باشی کہ صبحِ یکی از روزهای خدا

عطر دست‌هایت

دل‌تنگی‌ام را بہ باد می‌سپارد...

در نبودت خوب خیاطی شدم ........
صبح تا شب ،
چشم می دوزم به در .........

ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمده‌ای مرحبا

قافله ی شب چه شنیدی ز صبح
مرغ سلیمان چه خبر از صبا

به صبح می مانی
به طلوع عاشقانه خورشید
به طراوت نسیم سپیده دم
و آن هنگام که
آغوشت بزرگترین آرزوی من است..

️️

هر صبح
زندگی برای ادامه پیدا کردن ،
به دنبال بهانه می‌گردد ...
و چه بهانه‌ای زیباتر از چشمانت !



️️

سلام صبح زیبا تون بخیر
الهی حال دلتون خوب
ساز زندگیتون کوک کوک
خدایابرای دوستانم رقم بزن
1هفته حال خوب
1هفته آرامش
1هفته موفقیت
1هفته خیروبرکت

تمام شب
به تو فکر کردم
صبح
ستاره بود که از چشم هایم فرو می ریخت

شده آیا؟
که شبی تا خود صبح فکر کنی؟
من پر از فکر توام هر شب خود را تا صبح...!

شب ، راه گم می کنم
در خمِ گیسویت
و پیدا می شوم هر روز
در صبحِ چشمانت

یزدان به تو عمری دگر و روز دگر داد
یک صبح دگر، ظهر دگر، شام دگر داد

پس سجده و صد شکر که پیمانه نشد پر
این روز مبارک که خدا لطف دگر داد...

کاش بعضی آدما
گاهی مثل مهران مدیری، میپرسیدن :
چیزی هست بخوای بگی و من نپرسیده باشم..
اون وقت آدم مینشست تا صبح
حرف میزد باهاشون ...

پیام اول صبح
معنیش صبح به خیر نیست.
معنیش اینه
که من تا بیدار شدم به تو فکر کردم.

آدم ها بارویاهاشون زندگی می‌کنند

مرگ انسان زمانیست که
نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد.... ونه صبح دلیلی برای بیدار شدن... زندگیتون پر از بهانه های قشنگ

دخترک از صبح خوشحال است و دف می زند، از روز ابری و غمگین دیروز رسیده به روز آفتابی و پر نور امروز
بالاخره تمام شد

الان دیگه سخت ترین کار دنیا ،
صبح‌ها بیدار شدن نیست،
شب‌ها خوابیدنه..

ساعت ، هزارِ نیمه شب !
آنها که درد دارند ، میدانند
تا صبح ، هزار ساعتِ دیگر مانده است !


️️️

صبح یعنی بغلم باشی ومن قبل ازتو
بنشینم به تماشای طلوع چشمت

️️️

تو همچو صبحی ومن
شمع خلوت سحرم

من بلندای شب یلدا را ، تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را ، با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود …. ، عجب زجری بود ….
غم آن شب که شب یلدا بود

ای دل صبور باش و مخٖور غم که عاقبت
این شام، صبح گردد و این شب سحر شود

بعضی صبح ها که از خواب پا میشی

با خودت فکر می کنی

”نمی تونم از پسش بر بیام”

و بعد تو دلت می‌خندی

چون یاد تمام صبح هایی میوفتی که این فکر رو داشتی …

چراغ از خنده ات گیرم
که راه صبح بگشایم

هر صبح یک روز جدید در انتظار ماست ؛ انسان‌ها می‌گویند که اگر خوش شانس باشی بهتر است ، اما من ترجیح می‌دهم که هوشیار باشم، چرا که وقتی شانس به سراغم بیاید از دستش نخواهم داد ...

مُحکم وقوی باش..
روزهای خوب خواهند آمد...

باز میشه این در
صبح میشه این شب
صبر داشته باش....

تو همان
عطرگل یاس و نسیم سحری
که‌ اگر صبح نباشی
نفسی در من نیست

️️️

گُل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم
چراغ از خنده‌ات گیرم که راه صبح بگشایم

دهان صبح پر از خنده دیدم و گفتم
غنیمت است در این روزگار خندیدن

صبح دروغین گذشت صبح سعادت رسید
جان شد و جان بقا ، از برِ جانان رسید

از ورق‌گردانیِ وضعِ جهان غافل مباش
صبح و شامِ این‌ گلستان انقلابِ رنگ‌هاست !

امروز صبح دیگریست ...
به لب‌هایت گل‌های سرخ بزن
گردن‌بندی از مرواریدهای دریا
ناخن‌هایت را به رنگ دلم رنگ کن

تا نیاراید گیسوی کبودش را به شقایق‌ها
صبح فرخنده در آیینه نخواهد خندید ...

خوبِ من صبحِ زمستانت بخیر
دائما صبحِ سحرخیز و دل انگیزت بخیر

صبح می بوسم تو را ، شب توبه میگیرد مرا
صبح مشتاقم ولی شب حال استغفار نیست

‏ما تو خونمون وقتی سالاد الویه درست میشه تا یک هفته صبح ظهر شب وعده غذاییمون همونه آخرش برای اینکه تموم بشه باهاش درزای دیوارو میگیریم!

صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
چه کسی می گوید
پشت این ثانیه ها تاریک است

گام اگر برداریم روشنی نزدیک است

خورشید هر صبح یادآور این نکته است که می‌شود از اعماق تاریکی ، دوباره طلوع کرد ..

هرصبح در بازار دنیا به خوشبختی چوب حراج میزنند ! اینکه ما قدم برنمی‌داریم و قیمت پیشنهاد نمی‌کنیم داستان دیگریست ...
خوشبختی پیداکردنی نیست ، بدست آوردنیست !

لبخندِ ت کم از خورشید نیست؛
بعد از طلوعِ خنده ی تو صبح میشود...

اول صبح
فدای تو شدن را عشق است ...
غزلی ناب برای تو شدن را عشق است ...!
خواب ‌آلوده‌ام و مَنگ و خمارم ، امّا
مست درحال و‌ هوای تو شدن راعشق است ...!


‍
️️️

در آی از دَرَم ای صبح آرزومندان
که سوخت شمع من از انتظارِ خنده‌ى تو

تو همان
عطرگل یاس و نسیم سحری
که اگر صبح نباشی
نفسی در من نیست ...!


️️️

نور در کاسه مس ، چه نوازش‌ها می‌ریزد
نردبان از سر دیوار بلند ،
صبح را روی زمین می‌آرد ...

هر صبح ڪه با خندہ ی نابت شود آغاز

از شوق ڪنم تا دلِ آغوش تو پرواز

هر صبح دلم را،
را به خیالت گره می زنم
باشد که از آن خورشیدی زاده شود
تا دوست داشتنهایم را،
به تو برساند...!

سری ز خواب بر آور
که صبح روشن شد

دیدنت را دوست دارم ،،
سرِ صبح ، ظهر ، غروب
در خواب ، همیشه ، هرجا
هر جا که بتوان تو را دید ،،،
صدا کرد ، بغل کرد و بوسید
من دیدنت را
دیوانه وار دوست دارم ....

لبخند بزن به روزگاری که از نو شروع شده ، صبح یادآور زیبایی‌هاست ...
یادآورِ زندگیِ نو، شروعی نو، نگاهی نو و امیدی نو ، ردپای خدا در زندگیست ...

چشم های تو
زادگاه خورشید است
نگاهم که می کنی
صبح در دیدگانم حلول می کند
روشن می شوم
نور می گیرم
و در تقویم باغچه خیالم روزی دیگر
رقم می خورد

تمام صبح هایم با تو بخیر می شود
تو آنی
که با هر تَبسُمَت
خورشید طلوع می کند ...


‌‌‌ ️

️️️

بی شک به خیر می شود این صبح، اگر مرا
با یک پیام ساده بیاد آوری همین .

صبح ها طلوع مے ڪند خورشید دلم
چشمان آسمان باز مے شود
عطرمے ترواد از نیلوفر ها
و چه عاشقانه صبح بخیر هاے تو در نسیم مے رقصند


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
️️️

آغوش تو ڪہ باشد...
خواب دیگر بهانہ اے براے خستگے نیست.
و تپش هاے قلبت میشود لالایے ڪودڪانہ ام
ڪنارم بمان
میخواهم..
صبح چشمانم
در نگاہ توبیدار شود!



️️️

صبح یعنی
من هر روز
دلتنگی ام را دم کنم
و تو خورشید را نور بدهی،
صبحِ من، با دلتنگی آغاز شود
و صبحِ تو با دوست داشته شدن...


️️️

چه طراوتی دارد این جهان
وقتی تو ...️
صبح مرا خیر می کنی! ️


️️️

️اگر هر روز صبح
صبح بخیر های تو

نرسد به دستم
دست و دلم به کار نمی رود


صبح بخیرهای توآهنگ زندگیست️

️️️

بگذار صبح را در چشم تو
من معنا کنم
ای که هر صبحم
هزاران مثنوی باشد برای وصف تو

صبح آمده تا دلبری آغاز کنی️
تا پنجره روی باغ گل باز کنی دم کرده ام عاشقانه یک قوری شعر
من چای بریزم بلدی ناز کنی؟️

تو اتفاق ناب من در هر صبحی
صبح من با تو و لبخندت صبح می شود و چشمانت که جسم و روحم را تسخیر می کند .

چشم هایت...
نور می تاباند و صبح عشق را به پنجره می کوبد!
طلوع در چشم های توست...
خورشید هیچ کاره بود...

صبح
آغاز ماجرای جدیدی ست
از دوست داشتنمان
وقتی طلوع چشم های تو
شهر دلم را گرم می کند

تو همان صبحِ عزیزے
و دلیلِ نفسے
کہ اگر باز نیایے بہ تنم ️
جانے نیست ...


️️️

آرزویم همه این است ڪه هر
صبح ، دلم
بہ صداےِ تپش قلب
تو آغازشود...!



️️️

آدم هاى دیگر را نمیدانم،
در من اما ..
اولین حسى که
هر روز صبح بیدار میشود؛
دوست داشتنِ توست ...

صبح است و خورشید
با انگشتان طلایی
می کوبد بر پنجره ات ؛
بیدار شو! بگذار زندگی
از دریچه ی چشمان تو آغاز شود...!



️️️

آنچه روشن بکند صبح مرا
خنده ی توست...
در غیابت دلِ من،
بی نَفَست می گیرد...!



️️️

هر روز صبح بودنِ
بوسه های تو الزامیست
تا مرا بدرقه کنند،
به سوی جهانی که خستگی های روزمره پیدایم نکنند!
و چقدر دلنشین خواهد بود
صبحی که با بوسه های
تو شروع شود.

حضورت اشتیاق بیداری

هر صبح من است

با بوسه هایت صبحم را

بخیر کن ...

برای توصیف صبح
به چیدمان واژه ها نیاز نیست،
صبح، حس زیبایی ست
وقتی به یادت
لبخندی کوچک بر لب هایم می نشیند ...

از مشرقِ نگاهِ تو خورشید می دمد

صبحی که با تو می شود آغاز ،

دیدنیست!

صبح برای من
لحظه ی طلوع چشمان توست️
و گل بوسه هایی ڪه روی لبانم..
میریزی...

هر صبح ڪه چشم باز میکنم️
عاشق مۍ شوم ، دل میبازم به نگاهت
به بوسه هاۍ عاشقانه ات حضرت
معشوق! ️

هر صبح خیالت
با سحر خیز ترین پرنده عاشق،
شروع به خواندن می کند
تو می خوانی و من
قلبم را با نوای تو کوک می کنم


️️️

.

تو با صبح شکوفا می شوی
نفس نفس،
در من جان می گیری
و آفتاب را،
با چشمانت به خانه ام می آوری
بگذار این صبح یادگار مهر تو باشد...


️️️

در طلوع چشمانت پلک می گشایم!
صبح، هم رنگ چشمان توست!

زیبا میدرخشد، شبیه لبخندت
چه قدر، این صبح ها را

دوست دارم، مانند تو ...️




️️️

تُ تنها بهانه ای هستی
که هر صبح،
به یک امیدی
چشم هایم را باز می کنم..!

سفر کردم...
دویدم...
گذر کردم...
یک صبح
که
چشم هایم را گشودم
یافتم خود را
در
شهر
عشق

طلوع گرم چشمانت مرا صادق ترین صبح است اگر نه کار خورشید جهان عادت شده ما را...️

بیدار که می شوی شهدِ لب هایت
شیرین می کند صبح هایم را
تو را به عشق می نوشم هنگامِ
طلوع برایِ تولدی دوباره...

هر صبح که از گوشه ی ایوان به در آیی
جانم به در آید چو ببیند رخ ماهت
تا گوشه ی چشمی به منت جلوه فشانی
پابند شود مرغ دلم فکر تو راحت...️



️️️

با تُ هر بار سلام و
با تُ هر صبح بهشت...
خیرِ هر روزِ من از بوسه ات
آغاز گرفت ...!

بگذار صبح ️
گونه هایت را ببوسم
عطرِنَفَسهایت مرا سیراب کند.

بوسه ات راباید با قهوه ام به هَم بزنم
بیدار شو! من بدون دوست داشتنت صبحانه که هیچ، صبح هم از گلویم پایین نمی رود...

صبح ها از کدام
گوشه ی آسمان دلم
طلوع می کنی
که من هنوز بیدار نشده
از حضورت سرمستم ...!


️️️

هر کس
به صبح به جانان خود کند سلام

ای دلبرک و
شمس بی مثال من
صبحت بخیر...

صبح
لب های توست
هر بار که می بوسی ام
پروانه ای
در باغ دلم
از خواب می پرد...


️️️

بیدار شدن در عطر موهایت و حصار آغوشت
تنها صحنه ایست که
قدرت بخیر کردن صبح را دارد...!!!

طلوع تویی
صبح تویی
آفتاب کن در وجودم
صبحگاهم بهشتی است با صبح بخیر هایت...



️️️

️
امروز تو صبح من باش️
برای تمام خستگی هایم
برای تمام این تاریکی ها
صبحی باش که پایان میدهد
تمام شب های دلواپسی را ...



️️️

کافیست
صبح که چشمانت را باز میکنی
لبخندی بزنی جانم ...
صبح که جای خودش را دارد ،
ظهر و عصر و شب هم
بخیر میشود




️️️

تُو که نمی دانی
حضورت در قلبم
بهشتی ساخته، ابدی
از وقتی دلبسته اَت شده ام
صبح ها،
روزهاو شبهایم
بوی عشق می دهد


️️️

اگر هر صبح
لبخندِ دلنشین ات
ونگاه مهربانت
برکت زندگی ام باشد
چیز دیگری از خدا نمیخواهم
جز همیشه بودنت در کنارم.


️️️

تو قشنگ ترین رویای عاشقانه های منی
درست مثل رویایی
که هر صبح از زیر پلکهایم عاشقانه
پر می کشد
و شانه هایم
ساعتها
عطر موهای تو را می دهد !!.



️️️

عطر کلام اهنگینت
خورشید را تسخیر می کند
ومن به لطف صبح بخیر هایت
فاتح قله ی نور میشوم
صبح من باتو
یک حکایت شنیدنیست
حکایت دو فنجان چای که هیچ وقت
گرم نوشیده نمی شود..

️
یک بوسه به من داده، طلبکار شده
خواهانِ بغل کردنِ بسیار شده
تا زود بگیرد از لبم کامش را..️
از صبح عَلَی الطّلوع بیدار شده.



️️️

هر صبح با تو آغاز میشود
روزم ..
لبخندم..
بوسہ ام..
همہ از عشق
تو پدیدار میشود..
اے تمام بهانہ هایم دوستت دارم....

سلام
چشمانت را،،،
باز کن،
میخواهم،،ت
اول صبح
به جای...
آفتاب
قرص ماهت را
تماشا کنم !
و صبحم را،
با یک...
فنجان عشق داغ
آغاز کنم !!

️️️

به خورشید نگاه کن️
به باغچه و درخت واطلسی
و رقص پروانه...
به روی شانه های گل
بنگر به صبح که از راه رسیده
تا من دوباره عاشقت شوم.



️️️

صبح در آغوشم آفتابی شد️
به وجودم عشق پاشید
و عطرحضورش دکهٔ عطاری
را در آغوشم باز کرد.!️



️️️