100 متن کوتاه عاشقانه غمگین ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره عاشقانه غمگین
100 متن کوتاه عاشقانه غمگین ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن عاشقانه غمگین برای اینستاگرام و بیو واتساپ
سیه شد ز هجرت رخ روزهام
کسی بر تو کاش آورد سوزهام
عجب در نگاهت خمی داشتی
تو رفتی و من مست دیروزهام
گاهی
به قبرم
سر می زنم،
هنوز
نفس هایت
در آن زندگی می کنند..
دلم تنگ است
برای کسی که نمیشود اورا خواست
نمیشود او را داشت
فقط می شود سخت برای او دلتنگ شد
و در حسرت آغوشش سوخت..

در اتوبوس تنهایی ام
ده ها مسافر نشسته اند،
مقصد همه
آبادی چشمان توست..
بهشت یا جهنّم
برایم تازگی نخواهد داشت،
وقتی
بارها و بارها
بهشت را در تبسّمت
و جهنّم را در درد و رنج هایت
تجربه کرده ام..
تو عروس کسی اگر بشوی جای من در مراسمت خالیست
تو ولی به مراسمم بیا حتما
طعم حلوای مادرم عالیست

چشام و بستم تا نبینم قلبت سهم کی داره میشه
چشاتو وا کن تا ببینی قلبم بی تو آواره میشه
بیا تماشا کن بی تو ، چیزی از دلم نمی مونه
واسه تو که قلبت از سنگه دل کندن ازم چه آسونه
:(

در را می گشایم
به کوچه نگاه می کنم
و
دوباره می بندم..
ایستگاه،
سوت و کور..
فقط
باد
چادر زده
انگار،
هیچ صندلی
برای
هیچ سوتی
دست تکان نداده..
یه وقتایی همچی هست اما
همچی کافی نیست.
چون اصلا کافی نیست
چون اونی که باید باشه نیست

دوست دارم شبیه تو باشم
تو خوبی
همچو ارغوان زیبا
همچو اقیانوس عمیق
ُهمچو رودِ روان
دوست دارم ارغوانی باشم که بر روی اقیانوس رها
شده و بسوی ابدیت روان است
من و تو
درعجبم
روزخورشیددرآسمان چگونه میتابد ؟!
که روزگار سیاهی دارم و فروغ روی تو
روشن کننده این روز های من است

هر شب،
لب برکه را می بوسد
بید مجنونی که عاشق ماه شده است..
_نیازی به شکنجه نیست ..
اعتراف می کنم
همه ی غزل هایم را
از چشمان او دزدیده ام
بر شاخه ی صبح،آشیان ساخته اند
از چشمِ شکوفه ها دهان ساخته اند
هربار تورا دید دلِ من پَرزد
انگار تورا از آسمان ساخته اند.
آنکه میرود فقط میرود
و آنکه میماند درد می کشد
غصه میخورد
بغض می کند
اشک می ریزد
و تمام این ها
روحش را به آتش میکشد
و در انتظار بازگشت کسی که
هرگزباز نخواهد گشت
آرام آرام خاکستر میشود

همیشه
یک نفر
پشت شلوغیهای خیالت هست
که مدام دوستت دارد...
که مدام دلتنگ توست...
و تو، مدام بی خبری !

به دکمههای پیراهنت قسم...
که هرچه در آن تن است،
حق من است...
مثل یه دیوونم
دلتنگ و بارونی
اشکام سر میره
توو هر خیابونی
قلبم ترک خورده حال بدی دارم
هیچوقت نفهمیدی
چقدر دوستت دارم

سوختنم رادیدے و خندیدے...
خندہ ات رادیدم؛ سوختم...
خندہ هایم را خواهے دید...)
دیدار ما...
بہ وقت سوختنت...)
S...♡
خانم “انار مفتی” (به کُردی: هەنار موفتی) شاعر کُرد زبان، ساکن شهر فیر شهری در جنوب غربی کشور آلبانی است.
برایم اشک تمساح میریزی؟!
تا وقتی کنارت بودم،
همنشین تنهایی بودم و
همقدم خاطراتت...
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفتهایم و دریغا که باد در چنگ است
تو را درون یاد خود به سینه می فشارمت
به جای روز و هفته ها تویی که می شمارمت
اگر ندیدمت تو را اگر نیامدی بدان
تو را همیشه تا ابد به یاد می سپارمت

جمعه ۲۶ نوامبر ۲۰۲۱ در غرب،
جمعه سیاه(بلک فرایدی) نام گرفت
خواستم بگم تو نباشی
همه جمعه ها واسه من سیاه هستند🖤

نیستی و دلتنگی از سقف چشمانم چکه میکند.
پاییز/ می رقصد/ میانِ برگها/ میز/ پیرشده از دلتنگی/ دو استکان چای/ می ریزم/ یکی برای خودم/ یکی هم برای نبودنت/ خاطره ها/ دود میشود / بر لبانم

برایش مثل لباسی شده ام
که خاطره های زیادی از آن دارد
اما دیگر اندازه اش نیست
نه دلش می آید دورم بیاندازد
نه میتواند بپوشدم...

بجز سقف شونت کجا سر بذارم
تو دلسوز من باش...به جایی رسیدم
که راهی ندارم تو دلسوز من باش
چراغ کدوم شب ،تن سر پناه کدوم خونه ای تو
عزیز دل من هوادار بغض کدوم شونه ای تو...

این روزها به هر چه گذشتم کبود بود
هر سایه ای که دست تکان داد ،دود بود
این روزها ادامه ی نان و پنیر و چای
اخبار منفجر شده ی صبح زود بود

من در خاطره هایمان گمشده ام،پیدایم کن !
اما فراموش کردم ،مدت هاهست که دیگر رد پایت در زندگی ام نیست!

اگر روزی من نباشم
دنیا سر جایش خواهد بود...
گلها بی من خزان نمی شوند...
خورشید یادش نمی رود که طلوع کند...
اما...
جای مرا در قلبت ، کسی نخواهد گرفت...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)

تا سحر عکس تو را
باران اشکم غرق کرد
تا نبیند چشم من
دست تو را با دیگری
حجت اله حبیبی

برگرد و بمان ..
اصلا بخاطرِ من نه
حالِ گیاه خانه تب دار است
نگاه پنجره مشکوک و.....
ماهیِ حوضِ کوچکمان غمگین است
امّا اگر آمدی ....
کمی هم به من سر بزن
حال من هم رو به ویرانی است

من تاریخ خوندم آنچه از سرگذشت عشاق فهمیدم این بود
درد عشق را هیچی نمیتونه درمان کنه
جز همونی که عاشقش کرده
اما اگر معشوقت مرده باشد دگر....

می شود با همه وجود سالها
گیر کسی باشی و قسمت نشود؟
ما تلاش کردیم اما روزگار نذاشت
إِنَّ اَلزَّمَانَ مُفَرِّقُ اَلْأَحْبَابِ(علی علیه السلام)
همانا روزگار جدا کننده عشاق است

نیستی و این قهوه تلخ است
آنگونه که آن سوی میز در جای خالی ات
هرچه شکر میریزم
تغییری نمی کند،
و نمی کند،
و نمی کند!...

محبوبِ قلبِ از دست رفته ام!
تو رفتی و...!
و من هنوز نفهمیدم کدام دخترِ خوشبختِ جهان، کنارت زندگی و شب ها سر بر بالین میگذارد!
از همان دختری حرف میزنم که مطمئنا از من زیباتر و خوشبخت تر هست:)

دلتنگی
شوره زاری است پهناور
زخمهایت را که التیام نمیدهد هیچ
دردهایت را دوچندان میکند
دلتنگی یعنی یک منِ
بغض آلود
و یک توی بی خیال.

سالهاست وجودم را به سبزه خیالت گره زدم .
بدون تو عیدی نداشتم که (۱۳) سیزدهی به آبَ ش دهم...!؟
✍️رضا کهنسال آستانی

بغلم کن ؛
یجوری بغلم کن که انگار
مُرده بودمُ دوباره
زنده شدم
به آغوش خودم یک تو بدهکارم، همین و بس.
چه میشد ماهی عیدت خودم بودم به تنهایی
گهی با پشت ناخن میزدی بر شیشه ی تنگم
خسته ام از زیادی نبودنت.
از خدا خواستم تو را هر طور شده از نو به من قسمت کند...
کودتای چشمِ تو، آتشبسی یک روزه بود
رفتنت، اعلانِ جنگِ کلّ دنیا با من است
مشکل از تو نبود
از من بود
با کسی حرف میزدم
که سمعک هایش را
پیش دیگری جا گذاشته بود
اگر تقدیرم بر ویرانی ست،
کاش تصویرت
در ترک های دلم
خاکی نشود..
روزی می آید که دلت برایم تنگ خواهد شد/ روزی متوجه جای خالی ام در دنیایت خواهی شد / درست همان روزی که من در دست نیافتنی ترین نقطه از زندگی ات ایستاده ام!

کارگر معدن بوده ام در یورت
سرباز بوده ام در میرجاوه
اتش نشان بوده ام در پلاسکو
سیل زده بوده ام در نوروز نود و چند !
من کم نبوده ام
من اینهمه بوده ام
بعد از تو ...
نرگی ذکریا

همه جا هستند
دهانهای مخرّب،
کلماتِ انتحاری...
ملالی نیست!
سرت بر شانهام
سرم بر شانهات
ما برجهای دوقلو
آغوشِ هم را میسازیم...
شاید یک روز...
به ندیدنت...به نشنیدن صدایت
و به جای خالیت عادت کنم
اما فراموش کردنت
هنری ست که اصلا ندارم

هر سربازی
در جیب هایش
در موهایش
و لای دکمه های یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ می برد
آمار کشته های جنگ
همیشه غلط بوده است
هر گلوله
دو نفر را از پا درآورده
سرباز و زنی که
در میان قلبش بود.
