100 متن کوتاه باران ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن باران برای اینستاگرام و بیو واتساپ
•Im jealous of the rain
When it touches your skin.
حسودیم میشه به بارون
وقتی میشینه رو صورتت !
باران که می بارد دلم برایت تنگت تر می شود...
راه می افتم،
بدون چتر،
من بغض می کنم،
آسمان گریه می کند !
مرا بسپار در یادت
به وقت ریزش باران، نگاهت گر به آن بالاست
و در وقت دعا قلبت مثال بید میلرزد،
دعایم کن که من محتاج محتاجم
دعا میکنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا میکنم در زمستان عشق
بهاری ترین فصل ایمان شوی . . .
دوست دارم/ مثل یک استکان چای داغ دم غروب/ کنار پنجره ی پاییز /بخار شیشه و باران...این کیف کوچک ساده را به دنیا نمی دهم عزیز!
ای معلم تو را سپاس :
ای آغاز بی پایان،
ای وجود بی کران ،
تو را سپاس
ای والا مقام ،
ای فراتر از کلام،
تورا سپاس.
ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی
روزت مبارک
مگر من از این شب ها چه می خواهم؟
به جز جاده های مه گرفته ی شمالی
یک دل سیر نم باران
یک موسیقی آرام
یک دنیا دل خوشی کنار تو...
ای کاش، آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
یک روز میتوانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک”
باران غم پاییز است
باران نم اشک چشمه ی پاییز است
این سیل که میبینی روان است به هر سوی
اشک غم عشق دل دیوانه ی پاییز است
حال خراب حضرت پاییز،
مال من
شأن نزول سوره ی باران،
به نام تو
تنها نه من به مهر تو،
آذر به جان شدم
دلتنگی دقایق آبان
به نام تو.
ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﻏﻤﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ ،
ﺍﻣﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ِﻏﻤﻬﺎ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺎﯾﺴﺘﯿﻢ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﭼﺘﺮ ﺧﻮﺏ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ،
ﺍﻣﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﯾﺴﺘﯿﻢ...
همیشه سعی کردم
درد دوریت را
با خیابان ها در میان
بگذارم
قدم بزنم
حتی شده ساعت ها
تا نبودنت را به خانه نبرم
اما هر بار برگشتم
باران را دیدم
که از هر گوشه خانه
بند نمی آمد
تو شبیه یک بارانِ نرمی،
خیس نمیکنی،
احساسِ آدمی را طراوت میدهی،
شبیه یک خیابان
در یک عصرِ بهاری
️️️
وقتی دلم گرفت زیر باران گریه کردم...
وقتی اشکهایم میان قطره های باران گم شدند،
تازه فهمیدم
غم من چقدر کوچک است
و غم آسمان چقدر بزرگ...
یکشنبه غم انگیزیست
باران میبارد
هم از آسمان
هم از چشمهای من
مثل همیشه یکشنبه تکرار میشود
اما مثل همیشه تو نیستی
از رفتنِ پاییز غصّه نخور زمستان برای ما دلتنگ ها فصلِ زیباتری ست باران نمی بارد تا بویِ هیچ خاطره ای بلند نشود
چه لذّتی دارد از فردای نیامده نترسیدن ، گوش به باران دادن ، چای درست کردن ، پادشاه وقت خود بودن ...
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺗﭙﻪﻫﺎ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﭼﺘﺮ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج میشوند،
گل ها تعجب می کنند
و باران دلش آب می افتد
تولدت مبارک
بوسه برف
کوه رابه هم ریخت
بوسه باران
زمین را غرق کرد
تو بیرون نیا
برف و باران را
به گردن تو می اندازند ! ...
هوا عجیب بوی بهار گرفته است
دستم را بگیر
و برای لمس احساسی ترین باران به خیابان ببر
خیالت راحت، این باران
از آسمان اردیبهشت می بارد
خیسمان نمیکند
عاشق ترمان می کند !
آرام باش ای دل غمگین!
از شِکوه بس کن؛
پشت ابرها هنوز خورشید می درخشد؛
سرنوشت تو همان است که دیگران دارند.
در هر زندگی باید بارانهایی فرو ریزد و برخی روزها تیره و حزن انگیزن باشند.
باران که میبارد
دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افتم بدون چتر
من بغض می کنم،آسمان گریه
.
من یک بار
مرگ را تجربه کرده ام
یک نفر شبیه تو
دست یک نفر که
شبیه من نبود را گرفته بود
باران هم می آمد...
دلم برای "تو" تنگ است
برای باران...
برای گام برداشتن در خیابان
خسته ام از اسارت
از قرنطینه...
خسته ام ازین دقایق بیجان
دلم آزادی می خواهد
شوق می خواهد
زندگی می خواهد.!
زمانی
باید چترت راببندی
بگزاری ازباران خیس شوی
تاآن آتشی که
در دلت شعله ورشده
آرام،آرام،خاموش شود
عشق خیس شدن دو دلدار
در زیر باران نیست
عشق این است
که من چترم را به روی دلدار بگیرم و او نبیند
نبیند و هرگز نداند که چرا در زیر باران خیس نشد
ای که دنیای منی
روح منی! جان منی
می شود یک قدمی
با من عاشق بزنی
زیر باران، دو نفر
در بغل هم چه شود ...
تو بگی عاشقتم
من بگم ای جانِ منی
️️️
تا صبح کنارم بودی
در تمام رویاها
مثل نم نم باران
باریدی، باریدی، باریدی
و مرا باعطر عاشقانه
آغشته کردی
حالا نمیدانم خوابم یا بیدار
صدایم می کنی؟
آسمان، چشمانت
گریه هایت باران
گونه هایت چو افق وقت طلوع
به شب خانه ی من آوردی
روز را با قدمت
مرا برگردان
به روزهایی که دمپاییِ کهنه ام را
با جیک جیکِ نارنجیِ جوجه ای کوچک عوض می کردم
و باران
تنها
آوازِ شادی بود
در عروسیِ هاجر...
من می روم
و کلیدِ این خانه ی دلگیر را
زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت.
دلتنگ که شدی
آمدی نبودم
نگرد!
باران،
هرگز شبیهِ آنچه بود
به آسمان بر نمی گردد...
- نواز ش هایت:
بارانِ،
نوازش دست هایت را
بر گیسوانم ببار - تا،،،
بهار بیایدوُ،
موهایم بویِ بابونه بگیرد!
بند قنداق تو
همان روزه ی شب هفتم بود
و یک مشت خون
که به آسمان پاشید
باران متولد شد
چقدر امشب گلوی تاریخ درد می کند
دمش گرم ، باران را میگویم ، به شانه ام زد و گفت :
خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .
حکمت باران در این ایام می دانی که چیست ؟
آب و جارو میشود بهر محرم کوچه ها . . .
السلام علیک یا اباعبدالله
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ، ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه ، خدایا ، بهانه ای . . .
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم
از تمام زمین یک خیابان را
و از تمام تو
یک دست که قفل شود در دست من . . .
مرا نه آسمان برمی تابد نه زمین
نه باد نه باران
نه ماه نه خورشید
نه کوه نه دریا،
تویی
که به ماه و خورشید و فلک
فرمان می دهی
عاشقانه دورم بگردند
آبان دختریست با چترى از جنس باران...
که عصر هر روز...
در حصارِ برگ ریزانِ پاییز
انتظارِ آمدنِ معشوقه ى بى مهرَش را
می کِشد...
علت خاصی نمی خواهد،
نیازی به باران و غروب جمعه هم نیست،
زود به زود و بی دلیل می گیرد...
دلی که گیرِ کسی باشد!
به باران، چشم بسپارم میایی؟
دو فنجان عشق، بگذارم میایی؟
خدا ! یک صندلی خالی ست اینجا
برایت جا نگه دارم، میایی؟
دوستت دارم... به باران ...می سپارم تا ... به روی شیشه ات ... از مَن ... هزاران بوسه ... بنویسد ... هزاران دوستت دارم♥️
این بهارِ ناب، چون شعرِ تَر است
مثل یک دیدارِ تازه، نوبر است
آسمان، آیینه کاری می شود
در زمین، آیینه، جاری می شود
.
می شود با خطّی از باران نوشت:
بهترین ماهِ جهان، اردیبهشت...
عاشق که باشی ،
پاییز که باشد ،
باران که ببارد ،
انار که هیچ ...
سنگ هم اگر باشی،
دلت ترک میخورد ...
پاییز با برگ هایش
آسمان با بارانش
و شب با غم هایش
نبودنت را به رخم میکشند
میبینی؟
اینجا فقط من به دنبال تو نیستم!